گاهی آدم فکر میکنه یه دروغ چه تاثیراتی میتونه داشته باشه؟ کم سن و سال تر که بودم، فکر میکردم دروغ، چیز بزرگی نیست؛ یه بار میگی و بعدش پرونده اش تموم میشه... اما نه؛ هرگز!
گاهی دروغ، باعث دروغهای بعدی میشه، اما بحث من فعلا این نیست.
وقتی فهمیدم اثرات دروغ چی میتونه باشه که اعتماد به هم بازی دوران کودکی ام رو از دست دادم...
بار اول دروغ بزرگی گفت، من میدونستم که دروغه میگه ولی به روی خودم نیاوردم. تازه گاهی حس میکردم از دروغش پشیمونه، از حرفاش میفهمیدم... دیگه کم کم داشت یادم میرفت که دروغ گفته.
چند سال بد، توی شرایط مشابه دروغ قبلی، باز هم دروغ گفت. این دروغ بیشتر از این که "دروغ" باشه، اهانت بود. توهین به بخشش و اعتماد مجدد من، اما اون بازم دروغ گفت.
گاهی میشه که از خودم میپرسم آخه چرا؟! اون فکر میکرد اگه دروغ بگه، ارزشش برای من بیشتر میشه؛ ولی برعکسش اتفاق افتاد.
این دروغ، بدترین اثر رو روی من گذاشت. خصوصا که دروغ رو از زبان هم بازی بچگی هام شنیدم...
گاهی میدونیم دوستامون خوبن، قلب پاکی دارن. ولی نمیتونیم باورشون کنیم و این، به تمام معنی عذاب آوره!