چند وقت پیش بود که دوران سختی رو در پی داشتم. روزایی که با گریه، ناراحتی و آه کشیدن همراه بود. راستش گاهی دلم برای اون روزا تنگ میشه....روزایی که هم پای سه تارم گریه میکردم، دراز میکشیدم و سقف اتاقم رو نگاه میکردم، به کارام فکر میکردم؛ به نبایدهای خودم که انجامشون داده بودم، به آدمایی که باید از زندگیم بیرون میکردم...
اون موقع ها همش دوست داشتم زودتر از این موقعیت خلاص شم و به حالت عادی برگردم. الان که فکر میکنم میبینم بد نیست دوباره دچارش بشم. این رو وقتی فهمیدم که زندگیم یکنواخت شده بود؛ هیجانی نداشت جز اینکه امیدوار بودم قراره اتفاقای خوب برام بیفته...
به این جور روزا میگم روزهای خاص، چراکه باور دارم از هر آنچه که در این روزها نصیبمون میشه، باید درست استفاده کرد؛ باید قدرش رو دونست. اگر همین روزها نباشه همه چیز کسل کننده میشه و زندگی هدف خودش رو از دست میده... به اندازه ی اشکهایی که تو این روزا از دست میدیم، فرصت هایی هست که میتونه دوباره زندگی رو قشنگ کنه.
امیدوارم روزهای زندگیتون همیشه رنگی باشه