خیلی وقت پیش کسی رو ملاقات کردم که احساس اولم نسبت بهش غیر قابل توصیفه. یه جمله ای شنیدم با این مضمون که آدمی که عاشق میشه چهره ی خدا رو توی معشوقه اش میبینه... شاید بشه حس منو هم اینطوری توصیف کرد. این حس تا مدتها ادامه داشت... من خیلی این فرد رو میپرستیدم. همیشه دوست داشتم یه روز بشه که بیشتر باهاش آشنا بشم. شاید اون همون نیمه گمشده من باشه!
ممنونم از خدا بابت اون روزی که چهره ی واقعی اش رو دیدم. باورم نمیشد یه روز بتونم اژدهای درون کسی رو ببینم. خیلی برای این واژه فکر کردم. بهترین صفت ممکن برای این آدم بود.
واقعا به هیچ کس نمیشه اعتماد کرد. چقدر پست هستند بعضی از آدما. چقدر افراد میتونن زود گول بخورن و چقدر بعضیا توی فریب دادن ماهر هستن!
شنیدم کسایی که اخیرا عاشق همین آدم شدن. شاید اونا هم مثل من فریب خوردن. از ته دلم میخوام این آدمها هر چه زودتر چهره واقعیشون رو به اطرافیان نشون بدن.
پی نوشت: نه به عشق اون موقع نه به تنفر الان...! انگار مرز این دو تا خیلی به هم نزدیکه...